متضاد کلمه کلان چیست؟
جواب: خرد
توضیحات:
لغت نامه دهخدا
کلان . [ ک َ ] (ص ) بزرگ . بهتر. مهتر. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). بزرگ . (اوبهی ). بزرگ . عظیم . کبیر. بزرگوار. (ناظم الاطباء). بزرگ قوم . مهتر. (فرهنگ فارسی معین ). و از اینجاست که بزرگ شهر را کلانتر خوانند و شهریار گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). عظیم . عُظام . عُظّام . (منتهی الارب ) :
گفت می ترسیدم ای مرد کلان
زآنچه می ترسیدم آمد خود همان .
متضاد کلان چیست؟,کلمه متضاد کلمه کدام است؟,متضاد کلان کدام است؟,خرد متضاد کلمه کلان است؟,متضاد کلان کدام کلمه است؟,کلمه متضاد کلمه کلان کدام است؟,کلان متضاد کدام کلمه است؟,چیست متضاد کلمه کلان ,متضاد کلان
مولوی (چ خاور ص 340).
کلان:جسیم . گنده . تناور. بزرگ تن . (ناظم الاطباء). بزرگ اندام . عظیم الجثه . (فرهنگ فارسی معین ). بزرگ مقابل خرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
گفت هنگامی یکی شهزاده بود
گوهری و پرهنر آزاده بود
شد به گرمابه درون یک روز غوشت
بود فربی و کلان بسیار گوشت .
لغت نامه دهخدا
خرد: [ خ ُ ] (ص ) کوچک که در مقابل بزرگ است . (از برهان قاطع). ضد بزرگ . (از غیاث اللغات ) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ). صغیر. صُغار. (بحر الجواهر). کوچک . کم جثه . (از ناظم الاطباء). مقابل کلان . (یادداشت مؤلف ) : مرعش ، جذب دو شهرک است خرم و آبادان و خرد. (حدود العالم ). کولان ، ناحیتی خرد است و بمسلمانی پیوسته و اندر او کشت و برز است . (حدود العالم ).
ستوده بود نزد خرد و بزرگ
اگر زادمردی نباشد سترگ .
منبع:لغت نامه/